۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

ایجاد شبکه های اجتماعی-ضرورت امروز جنبش سبز

همراهان عزیزم سلام:
همانطور که همه ما یادمان هست مهندس موسوی رهبر جنبش سبز در چند ماه گذشته یکی از راه های اصلی مبارزه را نهادینه کردن شبکه های اجتماعی به منظور اگاه سازی هرچه بیشتر قشرهای مختلف مردم کشورمان با حقایق دانست. متاسفانه حاکمیت سیاه مدت های طولانی است از طریق استبداد رسانه ای شدید حاکم بر رسانه های خود ، همینطور از طریق ایجاد محدودیت بسیار شدید برای شبکه های ماهواره ای که ناگزیر در این هشت ماهه تبدیل به مهم ترین جریان رسانه ای جنبش سبز شده اند تلاش کرده است تا مردم را نسبت به حقایق پیرامونی انها و فجایع مختلفی که هر روز در همه زمینه ها اعم از سیاسی ،اجتماعی و حتی اقتصادی در کشور رخ می دهد بی اطلاع نگه دارد و از طریق رسانه های پرشمار و دروغ پرداز خود به بمباران معترضین مظلوم سبز بپردازد و افکار عمومی مردم را به سوی اهداف شوم و سیاه خود جهت دهی کند.

همانطور که در این مدت تقریبا ده روزه که از راهپیمایی 22 بهمن می گذرد غالب نقدهای درون گروهی جنبش سبز به ضعف اطلاع رسانی اهداف و رویکردهای جنبش سبز در داخل کشور باز میگردد که باید تلاش شود تا بتوان این ضعف را به شکل های مختلف جبران کرد.یکی از مهم ترین این راه ها همان ایجاد شبکه های اجتماعی کوچکی است که هر فردی می تواند درمیان اطرافیان و دوستان و اشنایان خود ایجاد کند.

بهره وری شبکه های اجتماعی شاید طولانی مدت باشد اما به نظر برای ادامه مسیر ضرورت ان به شدت احساس می شود.همه ما اکنون قطعا به این نتیجه رسیده ایم که با گذشت زمان مبارزات خیابانی ما دچار فرسایش شده و باعث شده تا معترضین بیشمار سبز در نتیجه سبوعیت حاکمیت در برخورد با معترضان در حضورهای خیابانی خود کمی دچار تردید و دلهره شوند. از طرف دیگر تعطیل حضور خیابانی سبزها به مثابه جشن کامل کودتاچیان در غلبه بر جنبش سبز به شمار می رود و در نتیجه نباید این حضورهای گاه و بیگاه را هم از دست داد.اما باز هم تاکید می شود که تا زمانی که اکثریت ملت خواهان این تغییر اساسی نشوند جنبش قادرنخواهد بود که بر حاکمیت سیاه غلبه کند.
در نتیجه تنها راه این است که مردم را بیش از پیش با حقایق پیرامونی شان اگاه سازیم. در جمع های خانوادگی و دوستان باید مهم ترین بحث ما اثبات ناکارامدی و ماهیت خشن حاکمیت باشد که این امر هم خود مستلزم اگاهی حداکثری ما نسبت به ظرایف امور مربوط به سیاست و اقتصاد است.مصاحبه اخیر مهندس موسوی در مورد ضرورت مطلع بودن نسبت به مسائل اقتصادی قطعا به همین مساله بازمی گردد. بدیهی است که هرگونه بحث ما تبدیل به مناظره ای شود که تعداد بسیاری از دوستان و اشنایان ناظر ان باشند و پیروزی منطقی ما در این مباحثات قطعا در بلند مدت باعث رویش های هرچه بیشتر در جنبش و ناامیدی مردم از سیستم کنونی می شود.

پس ضرورت امروز ما ایجاد شبکه های اجتماعی است و در کنار ان حفظ مبارزات مدنی و خیابانی خود که البته با استراتژی های کارامد و به روز همراه خواهد بود تا احتمال پیش بینی و برخورد با ان توسط حاکمیت کاهش پیدا کند.
نگارنده خود در همین زمینه علاوه بر عملی کردن این شبکه ها در میان دوستان و اشنایان قصد دارم تا با ایجاد یک وبلاگ گروهی در کنار دو دوست سبز خودم از این پس وبلاگی جدید را ارائه کنیم که اهداف خود از ایجاد این وبلاگ را در ان ذکر کرده ام پس از این پس با شما و با نظرات گرم شما در وبلاگ جدید به نام بینش سبز ازادی خواهم بود و از این پس این وبلاگ به روز نخواهد شد. امیدوارم که این کار باعث غنی تر شدن هرچه بیشتر محتوای مطالب وبلاگ و استفاده بهتر مخاطبان شود.
با تشکر
لینک وبلاگ بینش سبز آزادی لطفا همراهی سبز خود را از ما دریغ نکنید.

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

درس هایی که از 22 بهمن امسال باید گرفت.

3 روز از 22 بهمن 88 می گذرد.روزی که قرار بود تبدیل به کلیدی ترین اعتراض سال 88 شود و در ان اکثریت سبزها با حضورشان این روز را به جهنمی برای حاکمیت تبدیل کنند اما به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد تا سبزها هم برای اولین بار در جنبش 8 ماهه شان در نوع و شیوه مبارزاتشان دچار چالشی بزرگ شوند.چالشی که از ساعتی پس از راهپیمایی اغاز شد وتاکنون بحث در مورد ان ادامه دارد.
واما دیدگاه نگارنده نسبت به انچه در 22 بهمن رخ داد به دلیل حضور خود در میان سبزها و به نوعی مردم شاید به مذاق برخی دوستان خوش نیاید اما بر خود لازم می دانم که به حقایق هرچند تلخ نقبی زده و با تحلیل منصفانه ان برای اینده سبزها درسی تازه را پیش رو قرار دهم.
اتفاقی که در 22 بهمن افتاد تا حدودی قابل پیش بینی بود اما متاسفانه نکته ای که من چندین بار در نوشته هایم ان را ازنقاط ضعف بزرگ جنبش سبز می دانم عدم واقع نگری و تحلیل های نا درست از توانایی ها و موقعیت جنبش بوده است. متاسفانه علت اصلی این قضیه هم این است که عده ای خارج نشین برنامه های جنبش مردمی ما را در داخل برنامه ریزی می کنند و اید ه های حداکثری خود را برای اجرا در اختیار مایی قرار دهند که به دلیل حضور داشتن در محیط به غیراجرایی بودن ان واقفیم . ایا زمان ان فرا نرسیده است تا همگان با علم به ناکارایی تاکتیک های انان و پشت کردن به سخنگویان و رهبران خارج نشین، رو به رهبران سبز خود کرده که چون ما دلسوزانه به فکر این جنبش و فرزندان پاک ایران زمین هستند و همچون ما مصائب و دشواری های این مسیر را همانند شیخ دوست داشتنی ما مهدی کروبی با گوشت و خون خود لمس کرده اند و می دانند که چگونه باید این مسیر را با تدبیر و درایت مدیریت کنند.

نکته بعدی که به نظرم مهم می اید و باز هم قبل از این به ان اشاره شده بود پرهیز از خودفریبی در مورد توانایی ها و رفتار هواداران حکومت است.متاسفانه سخنگویان جنبش و تعدادی از نویسندگان وبلاگ ها و سایت های سبز باز هم چون دفعات پیشین رو به توجیه رفتار هوادارن حاکمیت اورده اند.بار گذشته انها را ساندیس خور معرفی کردند و این بار انها را لشگراتوبوسی که از بیرون شهر اورده اند. گمان می کنم تحلیل های این گونه هیچ سودی برای جنبش ندارد و تنها می تواند مخدری برای کاهش الام ما باشد اما هیچ گاه علاجی برای درمان نخواهد بود.
آیا بهتر نیست با پذیرفتن برخی واقعیات زیر تلاش کنیم تا برای برنامه بعدی خود برنامه ریزی بهتری داشته باشیم تا رخداد 22 بهمن امسال تکرار نشود:
1-حاکمیت در همه زمینه ها دارای نیروهای خبره و کار ازموده است که به خوبی می توانند تاکتیک های حریف خود را تشخیص داده و به سرعت برای ان راه حل پیدا کنند.
2- جنبش سبز متاسفانه این بار دارای سردر گمی در اهداف و تاکتیک های خود در روز 22 بهمن بود.راهکارهای مختلف و کاملا متضاد در این روز پیشنهاد و اجرا شد که همگی توسط نیروهای حاکمیت خنثی شد.
3-به دلیل برخی افراطی گری ها در وقایع چند ماهه بدنه مردمی جنبش تا حدودی دچار اسیب ( و نه ریزش ) شده است. اسیب بدین معنی که عده ای جریان هدایتگر فعلی و شعارها و رویکردهایش را دارای صلاحیت برای دنباله روی نمی دانند.
4-به علت برخوردهای جنایت کارانه حاکمیت عده ای مأل اندیش که تعدادشان هم کم نیست در مقطع کنونی ترجیح داده اند که وارد اعتراضات نشوند.(البته این بدین معنی نیست که در موقع لازم به جنبش اضافه نخواهند شد)
5-در طرف مقابل به دلیل جریان رسانه ای یکطرفه حاکمیت هنوز تعداد قابل توجهی از مردم به سیستم خوش بین و یا حداقل نسبت به جنبش سبز کاملا بدبین هستند و ترجیح داده اند که در راهپیمایی دولتی شرکت کنند.

آیا بهتر نیست که به جای تغییر صورت مسئله و گرفتن جواب دلخواه خود ، با طرح صحیح مسئله و با تصحیح اشتباهات خود ازوقایع روز 22 بهمن 88 تلاش کنیم مسیرسبز را به درستی طی کنیم و انتظارات خود را از جامعه و جنبش سبز واقعی تر کنیم؟

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

چگونه 22 بهمن را به نقطه عطفی در مبارزات ازادی خواهانه مان تبدیل کنیم

سه روز دیگر تا 22 بهمن باقی مانده است. روزی تعیین کننده برای کل ایران چه حاکمیت چه سبزها:
روزی که حاکمیت تمام تلاشش را می کند تا حضور نیروهای خودی اش را انبوه و حضور سبزها را اندک نشان دهد. روزی که غایت خواسته حاکمیت این است تا از طریق ان افول و به قول خودشان مرگ جریان سبز که هشت ماه سخت ترین روزها و شب ها را برایشان رقم زده است را رسما اعلام کنند. به همین منظور هفته هاست که اتاق های سرکوب شان را فعال کرده اند تا تمامی راه های ممکن برای حضور و خودنمایی سبزها را ببندند و درعوض نیروهای سازمان یافته خود در بسیج های مساجد و ادارات را از ابتدای صبح در مکان های کلیدی و تعیین کننده مستقر سازند تا رسانه های خارجی حاضر در میدان آزادی نتوانند کوچکترین اثری از موج سبزرا مشاهده کنند.
در همین راستا اما سبزها هم بیکار ننشسته اند. همانطور که در ماه های گذشته هم رسانه های خارجی نتوانستند به دلیل محدودیت های رسانه ای ایجاد شده توسط حاکمیت کوچکترین خبری را به خارج ارسال کنند اما شهروند خبرنگاران حرفه ای سبز بار دیگر اماده اند تا تصاویر شورانگیز حضور سبزمردم را به تمامی رسانه های جهان مخابره کنند.از طرف دیگر مسیرهای جایگزین هم در صورت ممانعت سرکوبگران از پیوستن سبزپوشان به مسیرراهپیمایی اصلی تعیین شده است.
دوئل نابرابر اما تعیین کننده 5 شنبه پیش رو از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و راه را برای مبارزات اینده روشن تر می کند.اما نکاتی که ذکر انها از نظر نگارنده مهم و کلیدی به نظر می اید و از کلام رهبران سبز هم در این هفته به روشنی شنیده شد را در زیر به اختصار بیان می کنم:
نکته اول حفظ آرامش و خونسردی کامل مردم در راهپیمایی و حتی الامکان حرکت ارام در مسیر اصلی راهپیمایی که باعث خواهد شد تا مزدوران و سرکوبگران در تشخیص مردم معترض از دیگران دچار سردرگمی و انحراف شوند.
مسئله دوم که بسیار دارای اهمیت است پرهیز از هرگونه خشونت در اعتراضات سبزماست :در این زمینه ذکر نکات و مثالهایی ضروری است. دوستان سبز باید بدانند که هرگونه خشونت ورزی در این روز قطعا به ضرر جریان سبز و به سود سرکوبگران است. به شکلی که در روز عاشورا متاسفانه واکنش ناخواسته مردم در قبال سرکوبگران باعث شد تا رسانه های پرتعداد حاکمیت که از بد روزگار نبض جریان رسانه ای کشور و جهت دهی به افکار عمومی را در دست دارند ان را به گونه مورد دلخواه خود به افکارعمومی منتقل کرده و وجهه جنبش را در نزد افکار عمومی به خصوص قشر مذهبی تا حدودی تخریب کنند.همانطور که سران جنبش سبز همچون میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم در سخنان خود اعلام کردند پرهیز از خشونت و افراطی گری جزو اصول بنیادین در حرکت سبز مردم است.
پرهیزاز سردادن شعارهای ساختارشکنانه و بی موقع از موارد مهمی است که باید در راهپیمایی پیش رو ان را لحاظ کرد.
در اینجا هم تجربیات گذشته به خوبی مسیراینده را برای ما مشخص می کند.از اولین راهپیمایی های ما در روز قدس تا اخرین آن در عاشورا برخی شعارهای افراطی باعث شد تا سران جنبش برای توجیه انها با مشکل مواجه شوند.به عنوان مثل شعارجمهوری ایرانی شعاری متناسب با زمان نبود و بعدها باعث شد تا این شعارها توسط افراطیون حاکمیت دلیلی برای منحرف و منافق دانستن بدنه جنبش و رهبری ان شود.نکته مهم و قابل ذکر این است که شعارهای ساخته شده در خارج از کشور مصرف داخلی ندارد.خارج نشینان با تمام احترام ما نسبت به ایشان اما از شرایط موجود در ایران مطلع نیستند و نسخه تجویز شده توسط شان هم عاری از هرگونه واقع نگری است اینان به مثابه ان ضرب المثلی هستند که بیرون گود نشسته اند و می گویند لنگش کن!!
نگارنده به این باور رسیده است که حرکت جنبش مردمی سبز پشت رهبران قانونی و داخلی خود و عمل به خواسته های انها در رویکردها و شعارها قدم به قدم مسیرسبز را به جلوتر برده و از افراطی گری هم جلوگیری کرده و قطعا در طولانی مدت و با فرسایش نیروی حاکمیت و افزایش حجم نارضایتی عوام مردم موفق خواهد شد تا در موضع برتر و اکثریت قرار گرفته و ان موقع نبض جریان را دراختیار بگیرد.
شتاب زدگی در رسیدن به اهداف بلند مدت قطعا از افات اعتراضات مسالمت امیز ماست و باعث ریزش و سرخوردگی نیروها و شاید حتی عقیم ماندن حرکت ما خواهد شد و درنتیجه راه سرکوب را برای جریان خشن و قدرتمند حاکم باز می کند.
همانطور که در نوشته های پیشین هم اشاره شده است واقع نگری و پرهیز از خودفریبی نسبت به جایگاه وموقعیتی که جنبش هم اکنون در ان قرارگرفته است باعث تحلیل ها و درنتیجه اتخاذ رویکردهای صحیح در ادامه مبارزات ما خواهد شد.باید این مسئله را بپذیریم که جنبش نتوانسته است هنوز گفتمان خود را درمیان اکثریت جامعه به ویژه قشر کثیرمذهبی و مستضعف جامعه گسترش دهد. از سوی دیگر باید به قدربودن حریف هم اشاره کنیم.اتاق فکر و جریان رسانه ای نیروهای حاکم و سرکوبگر به خوبی نشان داده است که امادگی ارائه انتی تزهای سریع برای مقابله با اعتراضات را داراست و مبارزات هشت ماهه اخیر ما را به یک بازی شطرنج پیچیده در انجام حرکات و جابه جایی مهره ها تبدیل کرده است.

در پایان امید است که به لطف خدا و وعده الهی در پیروزی نهایی جریان حق و نابودی باطل روز 22 بهمن ماه تبدیل به نقطه عطف دیگری در مبارزات ازادی خواهانه و عدالت طلبانه مردم ایران شده و پیروزی نهایی را نزدیک و نزدیک تر سازد.

۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

بهمن سبز و فروبردن حاکمیت در اغماء

دو هفته از امیدواری به بازگشت حاکمیت به گفتگو و مصالحه می گذرد.هفته ای که به نظر می رسید میانه روها باردیگر به صحنه بازگشته و میدان دار شده اند تا هرچند دیرهنگام اما باردیگر اب رفته را به جوی بازگردانند. اما خوش بینی ها به بازشدن فضا و شنیده شدن صدای درگلو خفه شده معترضین سبز خیلی زود رنگ باخت.زمانی که همگان منتظر مناظره داغ نمایندگان جنبش سبز با نمایندگان حاکمیت بودند به ناگاه شاهد حضور دوچهره از یک جناح یکی تندروی افراطی طرفدار دولت(حسینیان) و دیگری هم از جبهه کمی کندتر این جناح (بروجردی ) بودیم.
از همان شب بود که باردیگر فضای فریب و تهمت و دروغ به صحنه صداوسیمای حکومتی بازگشت تا بدبینان نسبت به تغییر رویکرد حاکمیت به خوش بینان نیشخندی تمسخر امیز زده و به ساده لوحی ایشان بخندند. به این که چطور ساده لوحانه گمان کردند که حاکمیتی که در هفت ماه گذشته شدیدترین جنایات و شکنجه ها را علیه سران و بدنه جنبش اعتراضی سبز رواداشته یک شبه پوست انداخته و حاضر می شود که مخالفان خود را به رسمیت شناخته و حتی تریبون های خود را در اختیارشان قراردهد.
اما خب باید به خوش بینان هم حق داده می شد.انها گمان می بردند که بالاخره با شکست پروژه افراطیون در سرکوب و ارعاب مخالفین شاید اکنون فرصت به عقلا و بزرگان قوم رسیده تا نسخه انها هم عملی شود.این که شاید حکومت در استانه فرار شاه از کشور به ناگاه به یاد سرنوشت شوم دیکتاتورسابق ایران افتاده و از سرنوشت محتوم و مشابه خود با وی احساس خطر کرده است و این که شاید تنها راه نجات شان را در به رسمیت شناختن مخالفان دیده اند و فهمیده اند که با خودفریبی نمی توان حکومت کرد و هزاران علت منطقی دیگر برای تغییر رویه حاکمیت.
اما این همه خوش بینی خیلی زود رنگ باخت.پس از معاشقه ان شب روبه فردا، خامنه ای رهبر حاکمیت هم در سخنانی اعلام داشت که هیچ عقب نشینی ای در کار نیست و باردیگر از سران جنبش خواست تا دیرنشده به اغوش حاکمیت بازگردند.پس از ان در یک اتفاق تلخ و ناگوار دیگر دو تن از جوانان بی گناه دستگیر شده قبل از انتخابات به جرایم واهی به عنوان طعمه اقایان برای مرعوب کردن معترضین به بالای دار رفتند تا دنیا از این همه غصاوت و سنگدلی در بهت و حیرت فرورود.اما متاسفانه هدایت کنندگان این جنایات در روز بعد و از تریبون نماز جمعه به تشویق مرتکبین این گونه جنایات پرداخته و خواهان ادامه روند این اعدام های جنابتکارانه شدند.

فتیله مناظره ها هم که در این هفته تا مدت نامعلومی پایین کشیده شد تا به جای ان برنامه ای دیگر با حال وهوای روزهای انقلاب 57 جایگزین مناظره ها شود ولی به بهانه این برنامه سنگین ترین تهمت ها و افتراها بدون کمترین عذاب وجدانی و فرصت پاسخگویی در اختبار جریان افراطی حاکم مثل لاریجانی نژاد پرست،رسایی و شجونی قرار گیرد تا هرانچه عقده و کینه فروخفته از استقامت سبزها و سرانشان در دل های سنگ شده شان دارند در این برنامه برسر انها خالی کنند.
در استانه دهه به اصطلاح فجر و پیروزی انقلاب 57 مردم ایران قرار داریم.امسال از هرلحاظی این دهه با سالهای گذشته تفاوت دارد.تا سال پیش زمانی که صحنه های مبارزات خیابانی جوانان دهه 50 را از تلویزیون جمهوری اسلامی می دیدیم ما نسل سومی ها کمترین احساسی نسبت به سختی شرایط و مبارزات انها نداشتیم.عادت کرده بودیم که از دریچه تلویزیون هرسال شاهد تصاویری تکراری باشیم اما امسال ماجرا کاملا متفاوت است .نسل سوم این حکومت اکنون خود درکوران مبارزه با استبداد قرار گرفته و تمام تصاویر سال های پیش را اینبار زنده و گرم در خیابان های شهرها به نظاره نشسته و با شهدای خود ساعت ها گریه کرده و انها را به خاک سپرده است. چشمان دنیا اکنون به ایران سبز دوخته شده و دنیا حساب حاکمان را از مردم جدا کرده است.
از طرف دیگر سبزها در استانه تاریخی ترین راهپیمایی 22 بهمن قراردارند.22 بهمنی که حیثیت رژیم بدان وابسته است و سبزشدنش باعث خواهد شد که حاکمیت به اغماء کامل فرورفته و شرایط برای ادامه جنایت هایشان سخت و سختر شود.در این روزهای باقی مانده تا سبزترین 22 بهمن تاریخ باید استراتژی ها و رویکردهای مختلفی را مورد بررسی قرار داد تا کمترین خسارت به بدنه جنبش و بیشترین هزینه به حاکمیت وارد شود.روزهای حساس و مهمی برای ایران پیش روست حریف هم قدرتمند و فریبکار است پس با عبرت گرفتن از حوادث و سناریو پردازی های قبلی و هوشیاری کامل از نیفتادن در تله های انها به سوی 22 بهمن سبز خواهیم رفت.

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

آزادی بیان: تنها نجات بخش حاکمیت

هفته ای که گذشت را شاید بتوان آرامترین و مثبت ترین هفته در هفت ماه گذشته و پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری دانست.رخدادهای مثبتی که در این هفته گذشت شاید اگر ماه ها قبل و در روزهای بحرانی پس از انتخابات روی می داد کشور را مدت ها پیش از بحران پیش امده نجات می داد و دیگرشاهد پرپرشدن ده ها تن از جوانان وطن و زخمی شدن و به زندان افتادن صدها جوان دیگر نبودیم.مناظره های اقناعی با حضور نمایندگان جنبش سبز رویکردی صحیح بود که به این ارامش کمک شایانی کرد.
حکومت دیر به این نتیجه رسید که سیاست های غلطش هفت ماه کشور را در شعله های خشم و نفرت مردم سوزاند. اتخاذ سیاست ارعاب و وحشت از سوی حکومت و از همان روزهای اول اعتراضات ارام و بدون خشونت مردم کاررا به جایی رساند که در روز عاشورا ،عده ای از سبزهای عاصی و خسته را وادار به تقابل و درگیری با نیروهای سرکوبگر رژیم کرد.از اعتراض سکوت و زیبای 25 خرداد که در ان معترضین تنها خواستاربازپس گیری رای نادیده گرفته شان شدند تا 6 دی ماه و روز عاشورا که خشن ترین فاز اعتراضات و رادیکال ترین شعارها ازسوی معترضین دیده شد همه و همه ناشی از سیاست غلطی بود که به دستور اتاق فرمان افراطیون موجود در حاکمیت به مرحله اجرا درامد.سیاستی که خانه نشین کردن معترضین و از سوی دیگر با وارونه سازی حقایق، انتقام گیری از سران اصلاح طلب را سرلوحه خود قرار داده بود.اما شرایط کنونی شکست سنگین این پروژه را به همگان اثبات کرد و سراشیبی سقوط پیش روی حکومت قرار گرفت.
اما اکنون به فرضیه سازی رویکرد اعتدالیون می پردازیم. فرض کنید که حکومت که از سالم برگزار شدن انتخاباتش اطمینان داشت از همان ابتدا با به رسمیت شناختن معترضین بیشمارش، به شیوه های اقناعی رو می اورد وبا دعوت از بزرگان دو طرف و انجام مناظره های چالشی مخاطب را دعوت به قضاوت در مورد صحت ادعاهای معترضین می کرد چه اتفاقی می افتاد؟؟؟
آیا غیراز این بود که در صورت توخالی بودن ادعاهای معترضین مردم از پشتیبانی بی منطق از این افراد چشم پوشی می کردند وشاید حتی به دلیل ادعای دروغین شان دیگرحتی به این افراد اطمینان نمی کردند.
اما چه شد که دستوربرخورد شدید از همان عصر 23 خرداد و کشتن جوانان بی گناه در عصر 25 خرداد و در نهایت دستورگشودن مستقیم اتش در 29 خرداد از تریبون نماز جمعه توسط شخص اول مملکت صادر شد و 30 خرداد شاهد مرگبارترین روز اعتراضات بودیم و در ماه های پس از ان هم درمناسبت های مختلف شاهد غیرانسانی برخوردها از سوی مامورین حکومتی با مردم بودیم.
این خود البته با وقایع روزهای منتهی به انتخابات و پس از ان نشان از این داشت که حکومت هم استدلالات محکمی برای اقناع افکار عمومی مردم به همراه نداشت وگرنه عقل و منطق حکم می کرد که رویکرد کنونی اش را از همان زمان پی می گرفت تا اکنون در استانه سالگرد 31 سالگی نظامش به این درجه از نفرت در میان سیل بی شمار ملت نرسد.
مناظره های این هفته نشان داد که آزادی بیان بهترین راه حل برای کنترل و اقناع افکار عمومی است. مردم ما از شعور کافی برای فهم حقایق برخوردارند.چرا حکومت سعی می کند تا تنها از کانال های مخصوص خود اطلاعات را به گوش مردم برساند.هفته گذشته تلویزیون ایران شاید داغ ترین شب های خود را پس از هفت ماه نفرت فزاینده مردم بر اثر سانسور و اختناق شاهد بود.اکنون با وجود این همه ظلم و جنایت توسط حاکمیت گمان می رود که دریچه ای برای بازگشت نمایان شده است.شاید نظام متوجه شده است که با ادامه ان شرایط هفت ماه قبل لحظه به لحظه به پرتگاه سقوط نزدیک تر می شود و سرنوشت مشابه شاه قبلی ایران انها را در عمل کردن به پیشنهادات گروه های میانه روی خود راغب تر از قبل کرد.
اگر این رویکردها مصنوعی و برای کنترل شرایط پیش از جشن های 31 سالگی نظام اسلامی شان نباشد و فضا بازتر شود و شاهد حضور رهبران معترضین سبز در رسانه ملی باشیم و نظام با به رسمیت شناختن معترضین، در عمل به خواسته های قانونی انها که در بیانیه اخیر رهبر جنبش سبز ارائه شد تعجیل کند شاید بتواند تا مدتی خود را از این پرتگاه سقوط دورتر کند.
اما اگر حاکمیت گمان می کند که با بازکردن موقتی فضا می تواند برای همیشه اعتراضات به حق مردم را خاموش کند به شدت در اشتباه است.جنبش اعتراضی سبز ایران جنبشی است برای همیشه تاریخ که همواره برای دفاع از ارمان های ازادی خواهانه ملتش امادگی هرگونه جانفشانی را دارد.امیدواریم که حاکمیت عقلانیت پیشه کرده و علاوه بر نجات خود از ورطه سقوط باردیگر در 22 بهمن شاهد بروز خشم انقلابی مردم ایران زمین نباشد.

۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

این یادداشت عقب نشینی نیست!! بیایید واقع بین باشیم.

بیش ازدو هفته از وقایع تلخ روز عاشورا می گذرد .با فاصله گرفتن از این روز و همینطور اردوکشی خیابانی حکومت در روز 9 دی ماه فرصتی پیش امد تا بار دیگر منازعات سیاسی رهبران حکومت و جنبش از نو آغاز شود. اولین رخداد در این میان بیانیه جامع و هوشمندانه میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز بود که وی در این بیانیه با نگاهی منصفانه به وقایع روز عاشورا و بیان علل مظلومیت جنبش شکل گرفته پیرامونش تلاش کرد تا راه حل های میانی را برای عبور از بحران هفت ماهه کشور ارائه کند.پیشنهاداتی که هوشمندانه انفعال و ایجاد دودستگی در جریان مقابل را هدف گرفته بود

همانطور که همگان می دانیم جریانی از اردوگاه حاکم در این هفت ماه گذشته مصدر امور و مدیریت رویدادها را در دست گرفته است که سعی داشته تا با گل الوده شدن اب پس از انتخابات ماهی درشت خود را گرفته وعقده های در گلو خفته خود از حاکمیت هشت ساله اصلاح طلبان بر کشور و ماجراهای قتل های زنجیره ای و تحقیق و تفحص های مجلس ششم را با به بند کشیدن و محاکمه و اخراج انها از حاکمیت ودر نهایت با قبضه کامل قدرت در دستان کثیف و پلید خود جبران کند. به همین منظور این گروه که شامل تعدادی مجلس نشین طرفدار دولت همچون روح اله حسینیان ،رسایی ،کوچک زاده،کوثری و... به همراه تعدادی ازسران سپاه پاسداران و پیاده نظام های بسیجی شان همینطور طلبه چی های موسسه امام خمینی تحت مدیریت مصباح یزدی به کمک جریان رسانه ای هیاهوچی که در مطبوعات به سرکردگی حسین شریعتمداری و مرتضی نبوی و در فضای مجازی با خبرگزاری فارس(فالس )نیوز و همراهی بخش کوچکی از صدا وسیما که متاسفانه مدیریت این رسانه فراگیر را در دست دارد توانستند تا فضا را به شدت الوده و افکار عمومی را برعلیه جنبش و سران اصلاح طلب ان بشورانند. سناریوهای (ساحت مقدس) پس ازحضور حماسی دانشجویان در 16 آذر و (هتک حرمت عاشورا) پس از قدرت نمایی سبزها در روز عاشورا نشان از این داشت که تیم رسانه ای و فکری قدرتمندی در عقبه این گروه ها وجود دارد.همان تیمی که جریان ان مناظره ننگین احمدی نژاد را در 13 خرداد برنامه ریزی کرد.

بیانیه تلاش دارد که با ارائه این پیشنهادات میانه که قطعا کف خواسته های جنبش به شمار می رود اداره بازی را از این جریان افراطی گرفته و ان را در اختیار جریان میانه رو قرار دهد.اکنون که نزدیک ده روز از صدور بیانیه میگذرد به روشنی شاهد موفقیت امیز بودن این تدبیر و انفعال کامل افراطیون حاکمیت هستیم به شکلی که حسینیان که از هدایت کنندگان این جریان است استعفانامه خودرا ارائه میکند، همینطور صدا و سیما در تغییر رویکردی قابل توجه از افراد میانه رو جریان حاکمیت چون علی مطهری و عباس سلیمی نمین دعوت می کند تا گوشه ای از حقایق تلخی که ماه هاست در کشورمی گذرد را از زبان این افراد میانه رو به گوش مردم برساند.

سخنان روزهای گذشته سید محمد خاتمی در جمع نمایندگان ادوار مجلس هم تکمیل کننده نسخه ارائه شده توسط میرحسین موسوی بود .نکته اصلی در این سخنان دوری سبزها از افراط و پرهیز ازهرگونه خشونت ناخواسته در رویکردهاست.چیزی که به گفته وی باعث میدان دار شدن مجدد تندروهای حاکمیت می شود.

نکته دیگری که باید به ان توجه داشت اتخاذ رویکردهای واقع بینانه تر نسبت به حقایق موجود در جامعه است.با انکار و توجیه نمی توان موضع گیری کرد.اصل ماجرا این است که خواسته یا ناخواسته رخدادهای عاشورا به دلیل تبلیغ سنگین و منفی صدا وسیما باعث دوری جریان مذهبی وتا حدودی سطحی نگر ازآرمان های جنبش شد.این ها واقعیات کتمان ناپذیری است که قبول ان باعث می شود تا نسبت به رویدادهای پیش رو موضع گیری صحیحی را اتخاذ کنیم.واقعیت این است که ما تا رسانه فراگیری برای ارتباط با مردم مان نداشته باشیم تمام تلاش های ما در حکم اب در هاون کوبیدن است چون جریان مقابل هم نشان داده که به خوبی راه های تحریف افکار عمومی و جهت دار کردن انها را به سود منافع خود بلد است.به دلایل بسیار زیاد معتقدم که فازخشونت و تجمعات خیابانی در شرایط کنونی چاره ساز نیست. اینکه عده اندکی در این طرف (که متاسفانه اکثرا خارج نشین هستند) تلاش درالقاء این مسئله دارند که حکومت کنونی روبه سرازیری است و هرلحظه امکان سقوط ان وجود دارد اشتباه بزرگی است .همه ما باید با رویکردی به دور از تعصب نسبت به وقایع پیرامونی خود تحلیل داشته باشیم.این که ما در توجیه حضور مردم در روز نهم دی انها را ساندیس خور و تشویقی بگیر معرفی کنیم مشکلی را حل نخواهد کرد.

هیچ گاه کسی در بدنه ورهبری جنبش نخواسته و مدعی نشده که حامیان جنبش در اکثریت قرار دارند در نتیجه این که سخنگویان خارج نشین جنبش درسخنان خود معترضین به حکومت را میلیون ها نفر معرفی کنند سودی برای ما ندارد جز اینکه قدرت استنباط صحیح نسبت به شرایط را از ما سلب می کند.همانطور که این سیاست نخ نما شده سالهاست که توسط حاکمیت اجرا میشود و در انتخابات های پیاپی توخالی بودن ان برهمگان روشن شد.نباید خود را گول بزنیم واقع بینی قطعا بسیاری از مسائل را حل خواهد کرد.این تنها صندوق رای است که امکان سنجش اراء همه مردم را می دهد.(نکته مهمی که در خواسته های رهبر جنبش و حتی میانه روهای اصول گرا چون محسن رضایی برای حل این معضل پیشنهاداتی ارائه شده است).

اگر تلاش کنیم که با حفظ وحدت رویه در میان جنبش فراگیر سبز،پروسه اگاهی بخشی و خنثی سازی توطئه های رسانه های پرشمار حاکمیت را در دستور کار قرار دهیم بزرگترین کمک را به حرکت ازادیخواهانه خود کرده ایم .شبکه های اجتماعی که میرحسین در بیانیه های ابتدایی اش خواهان تشکیل ان بود به همین منظور است و هدفش افزایش تدریجی حامیان پرشمار جنبش سبز است.هدفی که در بلند مدت قطعا چاره ساز مشکلات کنونی ما خواهد بود و شاید دور نباشد که با دور شدن افراطیون از عرصه ،فضا برای مطرح کردن این مباحثات بیشتر فراهم شده و دیگرنیازی به این نباشد که جوانان مظلوم و پاک وطن بی رحمانه زیر چکمه های مستبدان زمان له شده و خونشان پایمال شود.

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

ضرورت اتخاذ رویکردهای صحیح مذهبی و پرهیز از خشونت

سلام به همه دوستان ...
بله بازهم مدال افتخار دیگری از کمیته فیلترینگ بر گردن ما آویخته شد این دومین مدال است و به امید خدا در راه کسب سومین مدال تلاش دیگری را از امروز اغاز می کنم.دوستان از همین جا اعلام می شود که در صورت فیلترمجدد با همین ادرس و عدد4 در انتهای ان با شما خواهم بود.
دو هفته ای که با شما نبودم سیر حوادث انقدر سریع و روبه جلو بود که نتوانستم سکوت خودم را از این طولانی تر کرده و بازهم به جمع وبلاگ نویسان دوست داشتنی و همراهان سبزم بازگشتم.اخرین یادداشت من مربوط بود به روز درگذشت مرجع بزرگ شیعیان حضرت ایت اله منتظری(رحمه الله علیه)که سرآغاز محرم سبز ما شد به طوری که تا امروز جهان و ایران را با سلسله اتفاقات مثبت و منفی روی داده تحت تاثیر خود قرار داده است.در این مجال قصد دارم که مروری کوتاه به وقایع این ده روز منتج به بیانیه رهبر جنبش داشته باشم.به امید خدا در یادداشت دیگری به بررسی بیانیه بسیار جامع و حکمت امیز رهبر جنبش سبز میرحسین موسوی عزیز و اهداف نگارش ان خواهم پرداخت.امیدوارم همانند وب های قبلی نظرات سازنده و مفید خود را از من دریغ نکنید.
مراسم خاکسپاری ایت اله منتظری انقدر باشکوه و دندان شکن برگزار شد که عده ای از حاکمان به عظمت و بزرگی دریای خروشان ملت و تاحدی گستره و عمق محبوبیت جنبش مردمی و اعتراضی مردم ایران پی ببرند.به دلیل اینکه این مراسم ناخواسته مجوز داشت و علاقه مندان به ایت اله و جنبش بدون دغدغه توانستند اعتراض خود را به نمایش بگذارند این حضور حماسی خود جلب توجه کرد و باردیگر به حاکمان نشان داد که در صورت وجود شرایط برابر برای راهپیمایی حضوری را شاهد خواهند بود که تاریخ ایران هرگز ان را به خود ندیده است.پس از این روز به یادماندنی بود که حاکمیت دچار رعب و وحشت فراوانی شد.نظریه پردازان تندروی این دسته که گمان می کردند سیاست ارعاب جواب داده و توانسته اند مخالفان را سرجایشان بنشانند به پوچی تئوری خود پی بردند وحضور حماسی و میلیونی 29 آذر88

در تشییع باشکوه پدر معنوی جنبش سبز خط بطلانی بر این فرضیه ساده لوحانه کشید.


اما انچه سرآغاز شکل گیری فصل تازه ای در مبارزات ازادی خواهانه مردم ایران شد وقایع روز عاشورای امسال بود.به شخصه گمان نمی کردم که هموطنان سبزم نزدیک به 1400 سال پس از قیام اباعبداله الحسین(ع)در روز عاشورا این چنین شجاعانه به ندای هل من ناصر ینصرنی او در مقابله با ظالمان جواب مثبت بدهند و زمانی که اکثریت مردم ایران همچون سالهای قبل در حال اجرای سنت های تکراری و بدون شور و شعور واقعی روز عاشورا بودند ( به خاطر مظلومیت حسین (ع) و یارانش بر سر و سینه می زدند و اه و زاری می کردند) ایشان غیورانه دل به دریا زده، سنت مولا و مقتدایشان را احیا کرده و خواستار نابودی ظالمین زمانه خویش شدند.
اما متاسفانه حاکمیت سیاه رژیم بازهم خوی استکباری و جنایت کارانه خود را در این روز به نمایش گذاشت و عزاداران حسینی را که تنها برای احقاق حقوق پایمال شده خویش در خیابان ها حاضر شده بودند را به خاک و خون کشید و سرمستانه با خودروهای خود از روی ایشان عبور کرد.اینجا بود که ناخواسته اعتراض سبزها هم به خشونت کشیده شد و حاکمیت سیاه پروژه کارناوال عاشورای دو را در ادامه سریال هتک حرمت ساحت مقدس به اجرا گذاشت.خشونت رخ داده قطعا واکنشی ناخواسته در مقابل جنایتکاران بوده اما متاسفانه جریان مکار مخالف توانست با سواستفاده از امکانات رسانه ای اش همه حوادث رخ داده را واژگون جلوه دهد. اینجا بود که شیپورهای رسانه ای خود را به کار انداختند و خواستار برخورد شدید با به گفته ایشان(هتاکان روز عاشورا )شدند وبا حیله های عمرو عاصی خاص خود اکثریت مردم از همه جا بی خبر را که تنها رسانه در دسترسشان تلویزیون است را با صحنه های مونتاژشده و هدف دارو مونولوگ های خشم برانگیز از وقایع این روز روبه رو کردند تا احساسات مذهبی این دسته را برعلیه مخالفین رژیم برانگیخته و باردیگر با هزاران ترفند رسانه ای این عده از همه جا بی خبر را به خیابان ها کشیده و بعد هم ژست پیروزی بگیرند.
حوادث این روز درس های بسیاری را برای نگارنده به همراه داشت.مهمترین نکته این است که بار دیگر براین فرضیه مهر تایید خورد که سی سال است حکومت جبار کنونی سوار بر احساسات مذهبی مردم شده و با حیله های گوناگون تلاش کرده تا خود را ادامه دهنده راه معصومین پاک دامن قرارداده و بدین وسیله ادامه حکومت سیاه خود را تضمین کند.
امری که اثبات دروغین بودن ان به دلیل بسته بودن فضای رسانه ای کشور کاری است بس مشکل.نگارنده تنها راه برای بی اثر کردن این خدعه عمر و عاصی را اتخاذ رویکردهای صحیح مذهبی از طرف بدنه جنبش می داند.جنبش باید ذهن مردم را نسبت به باورهای تلقینی مذهبی حکومت روشن کرده و ایشان را با رویکردهای صحیح و اسلام راستین اشنا کند.به همین دلیل به عنوان یک سبز مذهبی که همواره به دنبال اجرا و احیای اسلام راستین بوده است از سبزها خواسته ای دارم و ان درایت و هوشیار بیشتری در برداشتن قدم های بعدی مبارزه است.اگر جنبش بتواند این ذکاوت را با شجاعت تحسین برانگیز خود درامیزد قطعا پیمودن مسیر سریع تر و رسیدن به مقصد اسان تر خواهد بود.نباید اجازه دهیم که اینچنین از احساسات مذهبی مردم سو استفاده شود.
اکنون متاسفانه حاکمیت سیاه سوار بر اسب قدرت است و ما پیاده...اگر تلاش مجدانه ای در بدنه جنبش شکل گیرد و شمه مذهبی جنبش در نظر اکثریت جامعه پررنگ تر از پیش نشان داده شود، قطعا ان روز سراغاز انزوای حاکمیت است.روزی است که همگان متوجه ماهیت عمر و عاصی و معاویه ای ایشان خواهند شد.روزی که ابرهای تیره دروغ و ریا و جنایت در نظر اکثریت مردم کنار خواهد رفت و ماهیت جنایتکارانه حاکمیت سیاه چون روز روشن اشکار خواهد شد.