۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

ایجاد شبکه های اجتماعی-ضرورت امروز جنبش سبز

همراهان عزیزم سلام:
همانطور که همه ما یادمان هست مهندس موسوی رهبر جنبش سبز در چند ماه گذشته یکی از راه های اصلی مبارزه را نهادینه کردن شبکه های اجتماعی به منظور اگاه سازی هرچه بیشتر قشرهای مختلف مردم کشورمان با حقایق دانست. متاسفانه حاکمیت سیاه مدت های طولانی است از طریق استبداد رسانه ای شدید حاکم بر رسانه های خود ، همینطور از طریق ایجاد محدودیت بسیار شدید برای شبکه های ماهواره ای که ناگزیر در این هشت ماهه تبدیل به مهم ترین جریان رسانه ای جنبش سبز شده اند تلاش کرده است تا مردم را نسبت به حقایق پیرامونی انها و فجایع مختلفی که هر روز در همه زمینه ها اعم از سیاسی ،اجتماعی و حتی اقتصادی در کشور رخ می دهد بی اطلاع نگه دارد و از طریق رسانه های پرشمار و دروغ پرداز خود به بمباران معترضین مظلوم سبز بپردازد و افکار عمومی مردم را به سوی اهداف شوم و سیاه خود جهت دهی کند.

همانطور که در این مدت تقریبا ده روزه که از راهپیمایی 22 بهمن می گذرد غالب نقدهای درون گروهی جنبش سبز به ضعف اطلاع رسانی اهداف و رویکردهای جنبش سبز در داخل کشور باز میگردد که باید تلاش شود تا بتوان این ضعف را به شکل های مختلف جبران کرد.یکی از مهم ترین این راه ها همان ایجاد شبکه های اجتماعی کوچکی است که هر فردی می تواند درمیان اطرافیان و دوستان و اشنایان خود ایجاد کند.

بهره وری شبکه های اجتماعی شاید طولانی مدت باشد اما به نظر برای ادامه مسیر ضرورت ان به شدت احساس می شود.همه ما اکنون قطعا به این نتیجه رسیده ایم که با گذشت زمان مبارزات خیابانی ما دچار فرسایش شده و باعث شده تا معترضین بیشمار سبز در نتیجه سبوعیت حاکمیت در برخورد با معترضان در حضورهای خیابانی خود کمی دچار تردید و دلهره شوند. از طرف دیگر تعطیل حضور خیابانی سبزها به مثابه جشن کامل کودتاچیان در غلبه بر جنبش سبز به شمار می رود و در نتیجه نباید این حضورهای گاه و بیگاه را هم از دست داد.اما باز هم تاکید می شود که تا زمانی که اکثریت ملت خواهان این تغییر اساسی نشوند جنبش قادرنخواهد بود که بر حاکمیت سیاه غلبه کند.
در نتیجه تنها راه این است که مردم را بیش از پیش با حقایق پیرامونی شان اگاه سازیم. در جمع های خانوادگی و دوستان باید مهم ترین بحث ما اثبات ناکارامدی و ماهیت خشن حاکمیت باشد که این امر هم خود مستلزم اگاهی حداکثری ما نسبت به ظرایف امور مربوط به سیاست و اقتصاد است.مصاحبه اخیر مهندس موسوی در مورد ضرورت مطلع بودن نسبت به مسائل اقتصادی قطعا به همین مساله بازمی گردد. بدیهی است که هرگونه بحث ما تبدیل به مناظره ای شود که تعداد بسیاری از دوستان و اشنایان ناظر ان باشند و پیروزی منطقی ما در این مباحثات قطعا در بلند مدت باعث رویش های هرچه بیشتر در جنبش و ناامیدی مردم از سیستم کنونی می شود.

پس ضرورت امروز ما ایجاد شبکه های اجتماعی است و در کنار ان حفظ مبارزات مدنی و خیابانی خود که البته با استراتژی های کارامد و به روز همراه خواهد بود تا احتمال پیش بینی و برخورد با ان توسط حاکمیت کاهش پیدا کند.
نگارنده خود در همین زمینه علاوه بر عملی کردن این شبکه ها در میان دوستان و اشنایان قصد دارم تا با ایجاد یک وبلاگ گروهی در کنار دو دوست سبز خودم از این پس وبلاگی جدید را ارائه کنیم که اهداف خود از ایجاد این وبلاگ را در ان ذکر کرده ام پس از این پس با شما و با نظرات گرم شما در وبلاگ جدید به نام بینش سبز ازادی خواهم بود و از این پس این وبلاگ به روز نخواهد شد. امیدوارم که این کار باعث غنی تر شدن هرچه بیشتر محتوای مطالب وبلاگ و استفاده بهتر مخاطبان شود.
با تشکر
لینک وبلاگ بینش سبز آزادی لطفا همراهی سبز خود را از ما دریغ نکنید.

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

درس هایی که از 22 بهمن امسال باید گرفت.

3 روز از 22 بهمن 88 می گذرد.روزی که قرار بود تبدیل به کلیدی ترین اعتراض سال 88 شود و در ان اکثریت سبزها با حضورشان این روز را به جهنمی برای حاکمیت تبدیل کنند اما به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد تا سبزها هم برای اولین بار در جنبش 8 ماهه شان در نوع و شیوه مبارزاتشان دچار چالشی بزرگ شوند.چالشی که از ساعتی پس از راهپیمایی اغاز شد وتاکنون بحث در مورد ان ادامه دارد.
واما دیدگاه نگارنده نسبت به انچه در 22 بهمن رخ داد به دلیل حضور خود در میان سبزها و به نوعی مردم شاید به مذاق برخی دوستان خوش نیاید اما بر خود لازم می دانم که به حقایق هرچند تلخ نقبی زده و با تحلیل منصفانه ان برای اینده سبزها درسی تازه را پیش رو قرار دهم.
اتفاقی که در 22 بهمن افتاد تا حدودی قابل پیش بینی بود اما متاسفانه نکته ای که من چندین بار در نوشته هایم ان را ازنقاط ضعف بزرگ جنبش سبز می دانم عدم واقع نگری و تحلیل های نا درست از توانایی ها و موقعیت جنبش بوده است. متاسفانه علت اصلی این قضیه هم این است که عده ای خارج نشین برنامه های جنبش مردمی ما را در داخل برنامه ریزی می کنند و اید ه های حداکثری خود را برای اجرا در اختیار مایی قرار دهند که به دلیل حضور داشتن در محیط به غیراجرایی بودن ان واقفیم . ایا زمان ان فرا نرسیده است تا همگان با علم به ناکارایی تاکتیک های انان و پشت کردن به سخنگویان و رهبران خارج نشین، رو به رهبران سبز خود کرده که چون ما دلسوزانه به فکر این جنبش و فرزندان پاک ایران زمین هستند و همچون ما مصائب و دشواری های این مسیر را همانند شیخ دوست داشتنی ما مهدی کروبی با گوشت و خون خود لمس کرده اند و می دانند که چگونه باید این مسیر را با تدبیر و درایت مدیریت کنند.

نکته بعدی که به نظرم مهم می اید و باز هم قبل از این به ان اشاره شده بود پرهیز از خودفریبی در مورد توانایی ها و رفتار هواداران حکومت است.متاسفانه سخنگویان جنبش و تعدادی از نویسندگان وبلاگ ها و سایت های سبز باز هم چون دفعات پیشین رو به توجیه رفتار هوادارن حاکمیت اورده اند.بار گذشته انها را ساندیس خور معرفی کردند و این بار انها را لشگراتوبوسی که از بیرون شهر اورده اند. گمان می کنم تحلیل های این گونه هیچ سودی برای جنبش ندارد و تنها می تواند مخدری برای کاهش الام ما باشد اما هیچ گاه علاجی برای درمان نخواهد بود.
آیا بهتر نیست با پذیرفتن برخی واقعیات زیر تلاش کنیم تا برای برنامه بعدی خود برنامه ریزی بهتری داشته باشیم تا رخداد 22 بهمن امسال تکرار نشود:
1-حاکمیت در همه زمینه ها دارای نیروهای خبره و کار ازموده است که به خوبی می توانند تاکتیک های حریف خود را تشخیص داده و به سرعت برای ان راه حل پیدا کنند.
2- جنبش سبز متاسفانه این بار دارای سردر گمی در اهداف و تاکتیک های خود در روز 22 بهمن بود.راهکارهای مختلف و کاملا متضاد در این روز پیشنهاد و اجرا شد که همگی توسط نیروهای حاکمیت خنثی شد.
3-به دلیل برخی افراطی گری ها در وقایع چند ماهه بدنه مردمی جنبش تا حدودی دچار اسیب ( و نه ریزش ) شده است. اسیب بدین معنی که عده ای جریان هدایتگر فعلی و شعارها و رویکردهایش را دارای صلاحیت برای دنباله روی نمی دانند.
4-به علت برخوردهای جنایت کارانه حاکمیت عده ای مأل اندیش که تعدادشان هم کم نیست در مقطع کنونی ترجیح داده اند که وارد اعتراضات نشوند.(البته این بدین معنی نیست که در موقع لازم به جنبش اضافه نخواهند شد)
5-در طرف مقابل به دلیل جریان رسانه ای یکطرفه حاکمیت هنوز تعداد قابل توجهی از مردم به سیستم خوش بین و یا حداقل نسبت به جنبش سبز کاملا بدبین هستند و ترجیح داده اند که در راهپیمایی دولتی شرکت کنند.

آیا بهتر نیست که به جای تغییر صورت مسئله و گرفتن جواب دلخواه خود ، با طرح صحیح مسئله و با تصحیح اشتباهات خود ازوقایع روز 22 بهمن 88 تلاش کنیم مسیرسبز را به درستی طی کنیم و انتظارات خود را از جامعه و جنبش سبز واقعی تر کنیم؟

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

چگونه 22 بهمن را به نقطه عطفی در مبارزات ازادی خواهانه مان تبدیل کنیم

سه روز دیگر تا 22 بهمن باقی مانده است. روزی تعیین کننده برای کل ایران چه حاکمیت چه سبزها:
روزی که حاکمیت تمام تلاشش را می کند تا حضور نیروهای خودی اش را انبوه و حضور سبزها را اندک نشان دهد. روزی که غایت خواسته حاکمیت این است تا از طریق ان افول و به قول خودشان مرگ جریان سبز که هشت ماه سخت ترین روزها و شب ها را برایشان رقم زده است را رسما اعلام کنند. به همین منظور هفته هاست که اتاق های سرکوب شان را فعال کرده اند تا تمامی راه های ممکن برای حضور و خودنمایی سبزها را ببندند و درعوض نیروهای سازمان یافته خود در بسیج های مساجد و ادارات را از ابتدای صبح در مکان های کلیدی و تعیین کننده مستقر سازند تا رسانه های خارجی حاضر در میدان آزادی نتوانند کوچکترین اثری از موج سبزرا مشاهده کنند.
در همین راستا اما سبزها هم بیکار ننشسته اند. همانطور که در ماه های گذشته هم رسانه های خارجی نتوانستند به دلیل محدودیت های رسانه ای ایجاد شده توسط حاکمیت کوچکترین خبری را به خارج ارسال کنند اما شهروند خبرنگاران حرفه ای سبز بار دیگر اماده اند تا تصاویر شورانگیز حضور سبزمردم را به تمامی رسانه های جهان مخابره کنند.از طرف دیگر مسیرهای جایگزین هم در صورت ممانعت سرکوبگران از پیوستن سبزپوشان به مسیرراهپیمایی اصلی تعیین شده است.
دوئل نابرابر اما تعیین کننده 5 شنبه پیش رو از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و راه را برای مبارزات اینده روشن تر می کند.اما نکاتی که ذکر انها از نظر نگارنده مهم و کلیدی به نظر می اید و از کلام رهبران سبز هم در این هفته به روشنی شنیده شد را در زیر به اختصار بیان می کنم:
نکته اول حفظ آرامش و خونسردی کامل مردم در راهپیمایی و حتی الامکان حرکت ارام در مسیر اصلی راهپیمایی که باعث خواهد شد تا مزدوران و سرکوبگران در تشخیص مردم معترض از دیگران دچار سردرگمی و انحراف شوند.
مسئله دوم که بسیار دارای اهمیت است پرهیز از هرگونه خشونت در اعتراضات سبزماست :در این زمینه ذکر نکات و مثالهایی ضروری است. دوستان سبز باید بدانند که هرگونه خشونت ورزی در این روز قطعا به ضرر جریان سبز و به سود سرکوبگران است. به شکلی که در روز عاشورا متاسفانه واکنش ناخواسته مردم در قبال سرکوبگران باعث شد تا رسانه های پرتعداد حاکمیت که از بد روزگار نبض جریان رسانه ای کشور و جهت دهی به افکار عمومی را در دست دارند ان را به گونه مورد دلخواه خود به افکارعمومی منتقل کرده و وجهه جنبش را در نزد افکار عمومی به خصوص قشر مذهبی تا حدودی تخریب کنند.همانطور که سران جنبش سبز همچون میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم در سخنان خود اعلام کردند پرهیز از خشونت و افراطی گری جزو اصول بنیادین در حرکت سبز مردم است.
پرهیزاز سردادن شعارهای ساختارشکنانه و بی موقع از موارد مهمی است که باید در راهپیمایی پیش رو ان را لحاظ کرد.
در اینجا هم تجربیات گذشته به خوبی مسیراینده را برای ما مشخص می کند.از اولین راهپیمایی های ما در روز قدس تا اخرین آن در عاشورا برخی شعارهای افراطی باعث شد تا سران جنبش برای توجیه انها با مشکل مواجه شوند.به عنوان مثل شعارجمهوری ایرانی شعاری متناسب با زمان نبود و بعدها باعث شد تا این شعارها توسط افراطیون حاکمیت دلیلی برای منحرف و منافق دانستن بدنه جنبش و رهبری ان شود.نکته مهم و قابل ذکر این است که شعارهای ساخته شده در خارج از کشور مصرف داخلی ندارد.خارج نشینان با تمام احترام ما نسبت به ایشان اما از شرایط موجود در ایران مطلع نیستند و نسخه تجویز شده توسط شان هم عاری از هرگونه واقع نگری است اینان به مثابه ان ضرب المثلی هستند که بیرون گود نشسته اند و می گویند لنگش کن!!
نگارنده به این باور رسیده است که حرکت جنبش مردمی سبز پشت رهبران قانونی و داخلی خود و عمل به خواسته های انها در رویکردها و شعارها قدم به قدم مسیرسبز را به جلوتر برده و از افراطی گری هم جلوگیری کرده و قطعا در طولانی مدت و با فرسایش نیروی حاکمیت و افزایش حجم نارضایتی عوام مردم موفق خواهد شد تا در موضع برتر و اکثریت قرار گرفته و ان موقع نبض جریان را دراختیار بگیرد.
شتاب زدگی در رسیدن به اهداف بلند مدت قطعا از افات اعتراضات مسالمت امیز ماست و باعث ریزش و سرخوردگی نیروها و شاید حتی عقیم ماندن حرکت ما خواهد شد و درنتیجه راه سرکوب را برای جریان خشن و قدرتمند حاکم باز می کند.
همانطور که در نوشته های پیشین هم اشاره شده است واقع نگری و پرهیز از خودفریبی نسبت به جایگاه وموقعیتی که جنبش هم اکنون در ان قرارگرفته است باعث تحلیل ها و درنتیجه اتخاذ رویکردهای صحیح در ادامه مبارزات ما خواهد شد.باید این مسئله را بپذیریم که جنبش نتوانسته است هنوز گفتمان خود را درمیان اکثریت جامعه به ویژه قشر کثیرمذهبی و مستضعف جامعه گسترش دهد. از سوی دیگر باید به قدربودن حریف هم اشاره کنیم.اتاق فکر و جریان رسانه ای نیروهای حاکم و سرکوبگر به خوبی نشان داده است که امادگی ارائه انتی تزهای سریع برای مقابله با اعتراضات را داراست و مبارزات هشت ماهه اخیر ما را به یک بازی شطرنج پیچیده در انجام حرکات و جابه جایی مهره ها تبدیل کرده است.

در پایان امید است که به لطف خدا و وعده الهی در پیروزی نهایی جریان حق و نابودی باطل روز 22 بهمن ماه تبدیل به نقطه عطف دیگری در مبارزات ازادی خواهانه و عدالت طلبانه مردم ایران شده و پیروزی نهایی را نزدیک و نزدیک تر سازد.