از همان شب بود که باردیگر فضای فریب و تهمت و دروغ به صحنه صداوسیمای حکومتی بازگشت تا بدبینان نسبت به تغییر رویکرد حاکمیت به خوش بینان نیشخندی تمسخر امیز زده و به ساده لوحی ایشان بخندند. به این که چطور ساده لوحانه گمان کردند که حاکمیتی که در هفت ماه گذشته شدیدترین جنایات و شکنجه ها را علیه سران و بدنه جنبش اعتراضی سبز رواداشته یک شبه پوست انداخته و حاضر می شود که مخالفان خود را به رسمیت شناخته و حتی تریبون های خود را در اختیارشان قراردهد.
اما خب باید به خوش بینان هم حق داده می شد.انها گمان می بردند که بالاخره با شکست پروژه افراطیون در سرکوب و ارعاب مخالفین شاید اکنون فرصت به عقلا و بزرگان قوم رسیده تا نسخه انها هم عملی شود.این که شاید حکومت در استانه فرار شاه از کشور به ناگاه به یاد سرنوشت شوم دیکتاتورسابق ایران افتاده و از سرنوشت محتوم و مشابه خود با وی احساس خطر کرده است و این که شاید تنها راه نجات شان را در به رسمیت شناختن مخالفان دیده اند و فهمیده اند که با خودفریبی نمی توان حکومت کرد و هزاران علت منطقی دیگر برای تغییر رویه حاکمیت.
اما این همه خوش بینی خیلی زود رنگ باخت.پس از معاشقه ان شب روبه فردا، خامنه ای رهبر حاکمیت هم در سخنانی اعلام داشت که هیچ عقب نشینی ای در کار نیست و باردیگر از سران جنبش خواست تا دیرنشده به اغوش حاکمیت بازگردند.پس از ان در یک اتفاق تلخ و ناگوار دیگر دو تن از جوانان بی گناه دستگیر شده قبل از انتخابات به جرایم واهی به عنوان طعمه اقایان برای مرعوب کردن معترضین به بالای دار رفتند تا دنیا از این همه غصاوت و سنگدلی در بهت و حیرت فرورود.اما متاسفانه هدایت کنندگان این جنایات در روز بعد و از تریبون نماز جمعه به تشویق مرتکبین این گونه جنایات پرداخته و خواهان ادامه روند این اعدام های جنابتکارانه شدند.
فتیله مناظره ها هم که در این هفته تا مدت نامعلومی پایین کشیده شد تا به جای ان برنامه ای دیگر با حال وهوای روزهای انقلاب 57 جایگزین مناظره ها شود ولی به بهانه این برنامه سنگین ترین تهمت ها و افتراها بدون کمترین عذاب وجدانی و فرصت پاسخگویی در اختبار جریان افراطی حاکم مثل لاریجانی نژاد پرست،رسایی و شجونی قرار گیرد تا هرانچه عقده و کینه فروخفته از استقامت سبزها و سرانشان در دل های سنگ شده شان دارند در این برنامه برسر انها خالی کنند.
در استانه دهه به اصطلاح فجر و پیروزی انقلاب 57 مردم ایران قرار داریم.امسال از هرلحاظی این دهه با سالهای گذشته تفاوت دارد.تا سال پیش زمانی که صحنه های مبارزات خیابانی جوانان دهه 50 را از تلویزیون جمهوری اسلامی می دیدیم ما نسل سومی ها کمترین احساسی نسبت به سختی شرایط و مبارزات انها نداشتیم.عادت کرده بودیم که از دریچه تلویزیون هرسال شاهد تصاویری تکراری باشیم اما امسال ماجرا کاملا متفاوت است .نسل سوم این حکومت اکنون خود درکوران مبارزه با استبداد قرار گرفته و تمام تصاویر سال های پیش را اینبار زنده و گرم در خیابان های شهرها به نظاره نشسته و با شهدای خود ساعت ها گریه کرده و انها را به خاک سپرده است. چشمان دنیا اکنون به ایران سبز دوخته شده و دنیا حساب حاکمان را از مردم جدا کرده است.
از طرف دیگر سبزها در استانه تاریخی ترین راهپیمایی 22 بهمن قراردارند.22 بهمنی که حیثیت رژیم بدان وابسته است و سبزشدنش باعث خواهد شد که حاکمیت به اغماء کامل فرورفته و شرایط برای ادامه جنایت هایشان سخت و سختر شود.در این روزهای باقی مانده تا سبزترین 22 بهمن تاریخ باید استراتژی ها و رویکردهای مختلفی را مورد بررسی قرار داد تا کمترین خسارت به بدنه جنبش و بیشترین هزینه به حاکمیت وارد شود.روزهای حساس و مهمی برای ایران پیش روست حریف هم قدرتمند و فریبکار است پس با عبرت گرفتن از حوادث و سناریو پردازی های قبلی و هوشیاری کامل از نیفتادن در تله های انها به سوی 22 بهمن سبز خواهیم رفت.